جدول جو
جدول جو

معنی علی جوینی - جستجوی لغت در جدول جو

علی جوینی
(عَیِ جُ وَ)
ابن محمد بن علی جوینی، ملقّب به عمادالدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و جدلی و حافظ متون حدیث بود. وی در سال 405 هجری قمری متولد شد. او راست: 1- شفارالمسترشدین فی الخلافیات. 2- کتابی در اصول فقه. 3- نقد مفردات امام احمد. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات الشافعیۀ سبکی ج 4 ص 281)
ابن عبدالله بن یوسف بن محمد جوینی، مشهور به شیخ حجاز و مکنّی به ابوالحسن. صوفی بود و در سال 465 هجری قمری درگذشت. او راست: السلوه فی التصوف. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 691)
لغت نامه دهخدا
علی جوینی
(عَ یِ جُ وَ)
ابن احمد کاتب، ملقّب به منتجب الدین بدیع اتابک جوینی. منشی معروف سلطان سنجر سلجوقی و صاحب دیوان رسائل او. از تاریخ ولادت او اطلاع صحیحی در دست نیست ولی بنابرآنچه در ’عتبهالکتبه’ (ص 5) آمده است وی در حدود سال 516 هجری قمری که مسلماً آغاز جوانی او بوده است به قصد آموختن صناعت دبیری به مرو رفت. پس باید ولادت او در اواخر قرن پنجم هجری باشد. او بعد از اتمام تحصیلات خود هم در جوانی وارد دستگاه دیوانی شد و در دیوان رسائل به کار پرداخت ولی در آغاز امر کار او رونقی نداشت و مقبول نظر استادش که صاحب دیوان رسائل بود نیفتاده بود. وی خال پدر چهارم عطاملک جوینی، مؤلف تاریخ جهانگشا است. و عطاملک در تاریخ خود داستان شفاعت منتجب الدین را از رشید وطواط آورده است که به اجمال چنین است: وقتی سلطان سنجر در سال 542 هجری قمری بقصد جنگ با اتسز خوارزمشاه بطرف خوارزم حرکت نمود، قصبۀ هزاراسب را از محال خوارزم محاصره کرد. انوری که در لشکر سلطان سنجر بود رباعیی در تشویق سنجر به تسخیر ’هزاراسب’ سرود و وطواط در جواب او بیتی در مدح ’اتسز’گفت و این امر باعث خشم شدید سلطان سنجر گشت و سوگند خورد که چون او را بازیابد، هفت عضو را از یکدیگر جدا کند. و چون هزاراسب مفتوح شد رشید وطواط متواری گشت تا بالاخره به منتجب الدین بدیع جوینی پناهنده شد. منتجب الدین که علاوه بر منصب دیوان انشاء، ندیم مخصوص سلطان نیز بود، موقعی مناسب به دست آورده به سلطان سنجر گفت که ’وطواط’ مرغکی ضعیف باشد طاقت آن نداشته که او را به هفت پاره کنند، اگر فرمان شود او را به دو پاره کنند. سلطان بخندید و جان وطواط بخشید. مهمترین اثر علی جوینی، مجموعۀ منشآت و مراسلات وی است که آن را به نام ’عتبهالکتبه’ خوانده است. عوفی دو کتاب دیگر به او نسبت می دهد: یکی ’رقیهالقلم’ و دیگری ’عبرات الکتبه’. و مرحوم قزوینی این کتاب اخیر را همان ’عتبهالکتبه’ داند. (از تاریخ ادبیات چ صفا چ 1 ج 2 ص 969). و رجوع به لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ص 78 و مقدمۀ جهانگشای جوینی چ لیدن ص یو و مقدمۀ حدائق السحر رشیدالدین وطواط چ عباس اقبال ص ’ی’ شود
لغت نامه دهخدا
علی جوینی
(عَ)
ابن خواجه بهاءالدین محمد جوینی، نوادۀ خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان. رجوع به علی جوینی (ابن بهاءالدین محمد...) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ)
ابن محمد بن یحیی درینی انباری، مکنّی به ابوالحسن و ملقب به ثقه الدوله. رجوع به علی انباری (ابن محمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان آواجیق، بخش حومه شهرستان ماکو. این ده مشهور به علوجنی شده است. رجوع به علوجنی شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالله شونی احمدی مصری شافعی. از مشایخ شعرانی در قرن دهم هجری قمری بود و در سال 944 ه. ق. درگذشت. او راست: مصباح الظلام بالصلاه و السلام علی خیرالانام. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 744 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 492)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خُ)
نجفی. فقیه و اصولی بود و در اوایل محرم سال 1309 هجری قمری در نجف درگذشت و جسد او را در وادی السلام دفن کردند. او راست: رساله علی حجیهالظن. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 299)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن محمدحسین نجفی زینی. وی شاعر بود و در سال 1215 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. و نیز تقریظی بر تخمیس البردۀ محمدرضا نحوی دارد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 4 ص 8 و ج 9 ص 758 از تکمله الامل)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حسین جوری (یا حوری) ، مکنّی به ابوالحسن. او راست: المرشد، در ده مجلد که در آن مختصر مزنی و ابن الرفعه را جمع کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1654)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی، ملقّب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ لَ)
ابن محمد بن ابراهیم بن علان. مکنی به ابوالحسن. از محدثان امامیۀ زمان غیبت صغری. رجوع به علان کلینی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِیِ)
ابن عابد. وی واعظ و خطیب در خراسان و هرات بود. و در سال 903 هجری قمری خطبه ای بنام ائمه ایراد کرد و در نتیجه عوام مردم بر او حمله کردند. و سرانجام وی در نیشابور درگذشت. او را برخی اشعار است. و گویند بسیار تیزهوش بود به طوری که قصائد را با یک بار شنیدن از حفظ میکرد. (از الذریعه ج 9 ص 761)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَزْ)
ابن محمد بن عبدالله قزوینی. مکنی به ابوالحسن. از قضات بود و در سال 356 هجری قمری وارد بغداد شد. او راست: ملح الاخیار. (از معجم المؤلفین از کتاب الرجال نجاشی ص 19 و منتهی المقال ابوعلی ص 223 و تنقیح المقال مامقانی ج 2 ص 306 و ایضاح المکنون بغدادی ج 3 ص 552)
ملقب به کامی. از شعرای دربار اکبرشاه در هند بود و در سال 981 هجری قمری درگذشت او راست: نفائس المآثر، که تذکرهالشعرا است. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 749)
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی. مشهور به ابن قزوینی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
ابن عمر بن علی کاتبی قزوینی. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به کاتبی قزوینی و علی (ابن عمربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن محمد عقینی انصاری تعزی یمنی شافعی. مفسر و نحوی و بیانی و متکلم و محدث و اصولی متولد در سال 1033 هجری قمری وی در سوم ربیعالاّخر سال 1101 هجری قمری در تعز درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر تفسیرالقرآن. 2- شرح الفیۀ ابن مالک، در نحو. 3- شرح المدخل فی المعانی و البیان. 4- شرح منظومه، در شعب ایمان. 5- شرح نخبهالفکر ابن حجر. (از معجم المؤلفین از البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 496 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 763)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ)
ابن مقرب بن منصور بن مقرب بن حسن بن عزیز بن ضبار ربعی عیونی، ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوعبدالله. رجوع به علی ربعی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن عثمان بن یعقوب بن عبدالحق مرینی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به المنصور باللّه و مشهور به سلطان أکحل (به سبب سیه چرده بودن). دهمین سلطان از بنی مرین در مراکش بود و در سال 732 هجری قمری به سلطنت رسید. رجوع به ابوالحسن مرینی و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 126. جذوهالاقتباس ص 291. الاستقصاء ج 2 ص 57. الحلل الموشیه ص 134. اللمحه البدریه ص 92. دائره المعارف الاسلامیه ذیل ’بنومرین’. معجم الانساب زامباور (بنومرین بفاس). ترجمه مقدمۀ ابن خلدون ج 1 صص 44-48
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سُ وَ)
ابن محمد سعید بن عبدالله بن حسین سویدی بغدادی عباسی. مکنی به ابوالمعالی. وی محدث و مورخ و نسابه و متکلم و ادیب و شاعر و نویسنده بود. در بغداد متولد شد و در سال 1237 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست: 1- تاریخ بغداد فی الوقائع و تراجم العلماء. 2- ذخرالمعاد فی معارضه بانت سعاد. 3- سبائک الذهب فی معرفه أنساب العرب. 4- العقد الثمین فی بیان مسائل الدین. 5- الکوکب المنیر فی شرح المناوی الصغیر. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 200). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: المسک الاذفر آلوسی ج 1 ص 73. فهرس الفهارس کتانی ج 2 ص 350. اصفی الموارد وائلی ص 101. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 773. روض البشر شطی ص 178. البغدادیون اخبارهم و مجالسهم ابراهیم الدروبی ص 26. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 540 و ج 2 ص 105. فهرس مخطوطات الموصل جلی ص 43. الدلیل العراقی الرسمی لسنه 1936 میلادی ص 951. المکتبه البلدیه، فهرس التوحید ص 25
ابن عبدالله بغدادی سویدی. متکلم بود و در حدود سال 1170 هجری قمری درگذشت. او راست: المشکاه المضیئه فی الرد علی الوهابیه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن شلبی شبینی شافعی. فقیه و مفسر بود. او راست: 1- تفسیر قرآن. 2- شرح بر منهج الطلاب زکریای انصاری، در فروع فقه شافعی، که در سال 1189 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. و نیز او را تقریری است. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 204 و ج 2 ص 547)
ابن چلبی. از علمای اواخر قرن 13 هجری قمری بود. او راست: نورالانوار فی فهم بعض معانی کتاب الله العزیز الغفار، در تفسیر قرآن. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 280)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دَ عَ)
ابن عبدالله باراس دوعنی حضرمی. صوفی و از اهل طریقت بود. وی در 19 ربیع الاول سال 1054 هجری قمری در حزیبه از اعمال دوعن درحضرموت درگذشت. او راست: 1- شرح قصیدۀ ابوبکر عیدروسی. 2- دو شرح کوچک و بزرگ بر الحکم العطائیه. (از معجم المؤلفین بنقل از خلاصهالاثر محیی ج 3 ص 172. ملحق البدرالطالع زباره ص 169. هدیهالعارفین ج 1 ص 756)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ)
ابن یحیی بن قاسم صنهاجی جزیری، مکنّی به ابوالحسن، از فقیهان مالکی به شمار می رفت و اصل او از ردیف مغرب بود و سپس به جزیرهالخضراء در اندلس رفت و امر قضا رادر آنجا به عهده گرفت و نسبت او نیز بدین شهر است. وی در ربیع الاول سال 585 هجری قمری درگذشت. و سن او در حدود شصت سال بود. او راست: تلخیص العقود، که مشهور به وثائق جزیری است. (از معجم المؤلفین بنقل از نیل الابتهاج تنبکتی ص 200. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 185)
ابن حسن بن خاطر بن جزیری مالکی. فقیه بود. او راست: فتح الملک المبین لشرح هدایه عوام اللاجئین، که در سال 1218 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الازهریه ج 2 ص 384)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُ وَ)
ابن ابراهیم بن محمد حسینی جویمی شیرازی شافعی، ملقّب به نورالدین. وی نحوی و منطقی بود و در حدود سال 785 هجری قمری در ’جویم’ از قرای شیراز متولد شد. و نزد شریف جرجانی تلمذ کرد. و در صفر سال 860 هجری قمری در مدینه درگذشت. او راست: 1- شرح ایساغوجی، در منطق. 2- شرح کافیه، در نحو. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوءاللامع ج 5 ص 158. کشف الظنون ص 207 و 1376. هدیهالعارفین ج 1 ص 734)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ جِ)
ابن محمد بن مکی عاملی جزینی، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین. فقیه بود و در سال 856 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح القواعد. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 327. امل الامل حر عاملی ص 446)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن موسی بن علی بن موسی بن محمد بن خلف انصاری سالمی اندلسی جیانی، مشهور به ابن ارفع رأس و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی انصاری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ هََ)
ابن داود بن ابراهیم جوهری، مشهور به ابن صیرفی. وی مورخ بود (819-900 ه. ق). او راست: 1- انباءالهصر فی أبناء العصر. 2- نزههالنفوس و الابدان فی تواریخ الزمان. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 1949. التعریف بالمورخین عراوی ج 1 ص 251. جوله فی دورالکتب الامیر کیۀ کورکیس عواد ص 80. فهرس المخطوطات المصورۀ لطفی عبدالبدیع ج 2 ص 35. هدیهالعارفین ص 739)
ابن داود بن سلیمان جوهری مصری شافعی، ملقّب به نورالدین. نحوی بود و به سال 887 هجری قمری درگذشت. اوراست: شرح الفیۀ ابن مالک. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 120. هدیهالعارفین ج 1 ص 737)
ابن اسماعیل بغدادی، معروف به رکاب سالار و ملقّب به علم الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علم الدین جوهری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ بَ)
ابن احمد بن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی دیری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جِ)
ابن محمد بن سعد بن محمد بن علی بن عثمان بن اسماعیل بن ابراهیم جبرینی حلبی طائی شافعی، مشهور به ابن خطیب الناصریه و مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی حلبی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُعَ)
ابن مهدی بن محمد بن علی بن داود بن محمد بن عبدالله بن محمد بن احمد بن عبدالقاهر بن عبدالله بن اغلب بن ابی الفوارس بن میمون حمیری رعینی زبیدی، مکنّی به ابوالحسن. اولین تن از خوارج بنی مهدی در زبید. وی ابتدا از وعاظ و مرشدان به راه حق در تهامۀ یمن بود و اندک اندک بسیاری ازمردم به او گرویدند تا در سال 545 هجری قمری گروه کثیری با وی بر امامت بیعت کردند و او برجبال صعود کرد و کسانی را که با وی صعود کردند ’مهاجر’ نامید. وی بارها به قرای تهامه حمله آورد و بسیاری از آن مناطق را تسخیر کرد. و بین او و حاتم بن عمران صاحب یمن جنگی سخت درگرفت. سرانجام به سال 554 هجری قمری درگذشت و دو ماه پیش از وفاتش، شهر زبید را ازدست متوکل علی الله احمد بن سلیمان خارج ساخت. عقاید اوموافق عقیدۀ خوارج بود و پیروانش را به مناسبت تهلیل بسیاری که می کردند ’مهلله’ نامیدند. جانشینان او تا سال 569 هجری قمری بلاد تهامه و بعضی نواحی آن را درتصرف داشتند و در این سال به دست ایوبیان منقرض گشتند. (از الاعلام زرکلی بنقل از بلوغ المرام ص 17) (ازطبقات سلاطین اسلام ص 85) (از معجم الانساب زامباور ص 182)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُ وَ)
سید علی خان علی حویزی، ابن خلف بن عبدالمطلب بن حیدر بن محمد بن فلاح موسوی حسینی مشعشعی حویزی. محدث و مفسر و ادیب و شاعر و از حکام حویزه بوده است. وی در سال 1088 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- خیر جلیس و نعم انیس، که دیوان شعر اوست به زبان عربی. 2- خیرالمقال فی مدح النبی الکریم و الاّل. 3- شرح قصیده اش در ادب و نبوت و امامت، در چهارمجلد. 4- النورالمبین فی الحدیث، در چهار مجلد. (ازمعجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 762. ایضاح المکنون ج 1 ص 440 و سایر صفحات. و فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 290. تذکرۀ متبحرین ص 487) (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 755 بنقل از سلافهالعصر ص 545. المخطوطات العربیۀ کورکیس عواد ص 19. امل الاّمل شیخ حر)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن جعفر بن حسن بن عبیدالله بن علی بن حسین بن حسن بن علی بن احمد حقینی. وی فقیه و متکلم بود و در ماه رجب سال 490 هجری قمری به قتل رسید. او را مقالاتی است در علوم. (از معجم المؤلفین از تراجم الرجال جنداری ص 24)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ حُ سَ)
ابن حسن بن سلیمان بن سعد بن فرج الله بن علی بن سعد بن عبدالله بن حماد حسینی جزائری نجفی (سید...) ، مشهور به سیدعلی حلو. رجوع به علی جزائری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُ سَ)
ابن خلیفۀ حسینی مالکی. او راست: الریاض الخلیفیه، که منظومه ای است نونی و در آخر جمادی الثانی سال 1131 هجری قمری از نظم آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 2 ص 56. هدیهالعارفین ج 1 ص 765)
ابن محمد بن دقماق حسینی، ملقّب به زین الدین. وی در سال 806 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: نزههالعشاق فی الادب. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 300)
وی شاعر بود و در سال 1286 هجری قمری در سن هشتاد سالگی درگذشت. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 753 بنقل از تذکرۀ سنگلاخ و المآثر اعتمادالسلطنه ص 222)
ابن ناصر بن علی حسینی، ملقّب به صدرالدین و مکنّی به ابوالحسن (575- 622هجری قمری) مورخ بود. او راست: زبدهالتواریخ یا اخبار الدولهالسلجوقیه. (از معجم المؤلفین). و رجوع به مقدمۀ کتاب اخبار الدولهالسلجوقیه شود
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاووس علوی فاطمی حسینی حلی، مشهور به ابن طاووس و مکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن یا ابوموسی و ملقّب به رضی الدین. رجوع به ابن طاووس و به علی (ابن موسی بن جعفر...) شود
ابن احمد بن محمد بن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام الله بن مسعود بن محمد بن منصور حسنی حسینی، مشهور به ابن معصوم ادیب و شاعر قرن یازدهم هجری. رجوع به علی خان (ابن احمد بن محمدبن...) شود
ابن نصر بن هارون بن ابی القاسم حسینی یا موسوی تبریزی، ملقّب به معین الدین یا صفی الدین ومتخلص به قاسم و مشهور به قاسمی و شاه قاسم. عارف و شاعر معروف قرن نهم هجری. رجوع به قاسم انوار شود
ابن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی شافعی، مشهور به ابن ازرق و ملقّب به موفق الدین و نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی ازرق شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی، مشهور به نسابه و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی، مشهور به نقیب الاشراف. رجوع به علی نقیب الاشراف شود
ابن منصور بن محمد بن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به علی کبیر شود
ابن احمد بن محمد بن عمر بن سالم بن عبیدالله بن حسن علوی حسینی زیدی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود
ابن محمد بن رضا بن محمد بن حمزۀ حسینی موسوی طوسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان. رجوع به علی طوسی شود
ابن خلف بن عبدالمطلب بن حیدربن محمد بن فلاح موسوی حسینی مشعشعی حویزی. محدث و مفسر و ادیب. رجوع به علی حویزی شود
میر علی حسینی، تبریزی. خطاط، ملقّب به ظهیرالدین قدوهالکتاب و مشهور به واضع. رجوع به علی تبریزی (حسینی...، شود
ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی، مکنّی به ابوالفضائل و ملقّب به محدث. رجوع به علی سنجانی شود
ابن مهدی بن رضا بن احمد بن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی، مشهور به میر حکیم. رجوع به علی طالقانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
خواجه علی رویانی، وی از مورخان طبرستان بود و خواندمیر در تاریخ حبیب السیر از او نقل می کند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 406 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن حسین بن حیدررضا عاملی وکیلی. وی از واعظان به شمار می رفت و در سال 1273 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: 1- تنبیه الغافلین و تحفهالمریدین. 2- سرورالمقبلین. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 153)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُ وَ)
ابن یوسف بن عبدالله بن یوسف جوینی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به شیخ حجاز. وی صوفی و فقیه بود و به دمشق سفر کرد سپس به نیشابور رفت و در ذی قعده سال 463 هجری قمری درگذشت. او راست: السلوه فی التصوف. (از معجم المؤلفین بنقل از تاریخ دمشق ابن عساکر ج 12 ص 287. طبقات الشافعیۀ سبکی ج 4 ص 7. شذرات الذهب ابن عماد. ج 3 ص 262. اللباب ابن اثیر ج 1 ص 257. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 999)
لغت نامه دهخدا